سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت های من
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:7بازدید دیروز:6تعداد کل بازدید:24410

محمد جواد محسن زاده :: 84/12/22::  5:29 عصر

به نام او و به یاد او

حاجی شدن چه آسان حاجی ماندن چه مشکل!

عزیزان سفره محرم و صفر نیز می رود که بسته شود!

بیاییم و استفاده کنیم.

همه در فکر عید هستند و ما در فکر یاریم محرم صد شرف دارد به این عیدی که ما داریم

 


محمد جواد محسن زاده :: 84/10/7::  1:10 صبح

خدای من!

من ناقابل کجا و مدینه کجا!

 اگر کسی میخاد دعاش کنم حتما بهم یه پیامی بده تا ویژه با ذکر اسمش در مسجد النبی(ص) و بقیع براش دعا کنم


محمد جواد محسن زاده :: 84/9/3::  12:5 عصر

ارزش یک خواهر را،از کسی بپرسکه آن را ندارد

ارزش ده سال را،از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند

ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس

ارزش یک سال را،از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است

ارزش یک ماه را،از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است

ارزش یک هفته را،از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس

ارزش یک ساعت را،عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند

ارزش یک دقیقه را،از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است

ارزش یک ثانیه را،از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است

ارزش یک میلی ثانیه را، از کسی بپرس که در مسابقات المپیک، مدال نقره برده است

زمان برای هیچکس صبر نمی کند. قدر هر لحظه خود را بدانید. قدر آن را بیشتر خواهید دانست، اگر بتوانید آن را با دیگران نیز تقسیم کنید

برای پی بردن به ارزش یک دوست، آن را از دست بده

-----

 دیروز و فردا مرا فریب دادند دیروز با خاطراتش و فردا با وعده هایش مرا فریب دادند وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود


محمد جواد محسن زاده :: 84/8/12::  11:28 صبح

سلام بر همه شما

چند گاهی بود که به علت مشغله کاری و خانوادگی نتوانسته بودم مطالبی را در این وبلاگ برای وقت‌های تنهایی‌ام بنویسم.

هم اینک که در آستانه عید سعید فطر قرار داریم آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه‌تان را دارم و امیدوارم که از این ماه پربرکت با دستانی پر از عطوفت پروردگار بازگشته باشید.

و اما عشق! درد! غصه!

نمی دونم چطور شروع کنم 

نمی دونم چرا اومدم اینجا حرفمو بزنم!

شاید اینجا رو انتخاب کردم چون همه با هم به جورایی شریکیم  تو خوشی هامون و خنده هامون و مشکلاتمون و حتی نا خوشی  هامون.

شایدم انیجا رو انتخاب کردم چون اطمینان دارم همه دل پاکند همه ته دلشون صاف و زلاله!

بچه ها!!

برای یکی از دوستان من یه سری مشکلاتی پیش اومده

از شما می خوام شما دعاش کنید.

از کسایی که اهل دلند میخوام که در پایان نماز برای رفع مشکلات این دوست خوب دعا کنند و روز جمعه(عید سعید فطر) در هر جایی که هستید هر مقداری از دعای حدیث کساء رو که می تونید بخونید.

با تشکر

جواد


محمد جواد محسن زاده :: 84/3/7::  12:28 عصر

ما به هم نمی رسیم       آخر بازی همینه      آخر عشق دوتا خط موازی همینه

دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.

 آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .

و در همان یک نگاه قلبشان تپید .

و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .

 خط اولی گفت :

ما میتوانیم زندگی خوبی داشته باشیم .

و خط دومی از هیجان لرزید .

خط اولی گفت و خانه ای داشته باشیم در یک صفحه دنج کاغذ .

من روزها کار میکنم.میتوانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ، یا خط کنار یک نردبام .

 خط دومی گفت : من هم میتوانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ، یا خط کنار یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خلوت .

 خط اولی گفت : چه شغل شاعرانه ای و حتما زندگی خوشی خواهیم داشت .

در همین لحظه معلم فریاد زد : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

و بچه ها تکرار کردند : دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند .

 دو خط موازی لرزیدند . به هم دیگر نگاه کردند . و خط دومی پقی زد زیر گریه . خط اولی گفت نه این امکان ندارد حتما یک راهی پیدا میشود . خط دومی گفت شنیدی که چه گفتند . هیچ راهی وجود ندارد ما هیچ وقت به هم نمی رسیم و دوباره زد زیر گریه .

خط اولی گفت : نباید ناامید شد . ما از صفحه خارج میشویم و دنیا را زیر پا میگذاریم . بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند .

خط دومی آرام گرفت و آن دو اندوهناک از صفحه کاغذ بیرون خزیدند از زیر کلاس درس گذشتند و وارد حیاط شدند و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد .

 آنها از دشتها گذشتند ...

از صحراهای سوزان ...

از کوهای بلند ...

از دره های عمیق ...

از دریاها ...

از شهرهای شلوغ ...

سالها گذشت وآنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند .

 ریاضی دان به آنها گفت : این محال است .هیچ فرمول ریاضی شما را به هم نخواهد رساند . شما همه چیز را خراب میکنید .

 فیزیکدان گفت : بگذارید از همین الان ناامیدتان کنم .اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت ، دیگر دانشی بنام فیزیک وجود نداشت .

 پزشک گفت : از من کاری ساخته نیست ، دردتان بی درمان است .

 شیمی دان گفت : شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید . اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد .

 ستاره شناس گفت : شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید رسیدن شما به هم مساویست با نابودی جهان . دنیا کن فیکون می شود سیارات از مدار خارج میشوند کرات با هم تصادم می کنند نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید .

 فیلسوف گفت : متاسفم ... جمع نقیضین محال است .

و بالاخره به کودکی رسیدند کودک فقط سه جمله گفت :

 شما به هم می رسید .

نه در دنیای واقعیات .

آن را در دنیای دیگری جستجو کنید .

 دو خط موازی او را هم ترک کردند و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند .

اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل می گرفت .

« آنها کم کم میل رسیدن به هم را از دست می دادند »

خط اولی گفت : این بی معنیست .

خط دومی گفت : چی بی معنیست ؟

خط اولی گفت : این که به هم برسیم .

خط دومی گفت : من هم همینطور فکر میکنم و آنها به راهشان ادامه دادند .

 یک روز به یک دشت رسیدند . یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بود و بر بومش نقاشی میکرد .

خط اولی گفت : بیا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیدا کنیم .

خط دومی گفت : شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم .

خط اولی گفت : در آن بوم نقاشی حتما آرامش خواهیم یافت .

و آن دو وارد دشت شدند و روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش .

 نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد

و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت سر دو خط موازی عاشقانه به هم می رسید


محمد جواد محسن زاده :: 84/3/2::  8:44 صبح

با سلام خدمت بر و بچز

گفتیم بعد یه مدت ننوشتن این دفعه چند تا جوک ولطیفه بگیم بچه هامون حال کنن

به یکی می گن: با خیار جمله بساز، می گه
خیار صد دانه یاقوت


به غضنفر می گن: با آب جمله بساز، می گه: دبه
به یه روستایی می گن: با لبو جمله بساز، می گه: خالَه بو داد.

به یارو میکن با دید جمله بساز میگه شما هم مارو گاییدید با این جمله سازیتون!

به مرده میگن با حیدر جمله بساز . میگه رفتم خونه حی در زدم

به اصفهانی میگن با کالسکه جمله بساز.میگه این میوه کالس که
یه روز به یه نفر می گن: با کشور جمله بساز.
می گه: داشتم با کش ور می رفتم، خورد تو صورتم.

به غضنفر می گن: با حمید جمله بساز .
می گه: من و قوچی رفتیم کوه .
می گن: اه ه...حمیدش کو؟
می گه: هویج...نیومد دیگه!!!

به غضنفر می گن: با " ارتش کوفه " جمله بساز،

می گه : عرط شکوفه داری...مثل گل بهاری!!!

 

به یه نفر می گن: با " آجر" جمله بساز، می گه:
با " آجر " جمله نمی سازن، دیوونه خونه
می سازن!!!

 

به غضنفر می گن با وطن جمله بساز، میگه: ما
می رویم حمام و طن خود را می شوییم.

به غضنفر می گن با "بالش" جمله بساز.
می گه : ما رفتیم خونه . تفنگ رو برداشتیم . رفتیم شکار پرنده . زدیم تو بالش !!!
بهش می گن : بابا . با این بالش نه ! اون یکی بالش !
می گه : آها ... ما رفتیم خونه . تفنگ رو برداشتیم . رفتیم شکار پرنده . زدیم تو اون یکی بالش!!!
بهش می گه : آقا اصلاً بالش رو ول کن . برو با تشک جمله بساز .
می گه : ما رفتیم خونه . تفنگ رو برداشتیم . رفتیم شکار پرنده .
بهش می گن : پس تشک چی شد ؟
میگه : وایستا گضیه داره ... تا او مدیم پرنده رو بزنیم ""تو شک"" موندیم بزنیم تو این بالش یا اون بالش!!!

یه روز به یه یارو میگن با میز جمله بساز میگه:
امروز تمیز شدیا!!

یه روز به غضنفر میگن با کیبرد جمله بساز میگه بازیِ استقلال پرسپولیس کی برد!!!!!!

به یه نفر میگن با بالشت جمله بساز
میگه رفتم شکار کبک تیر زدم خوردتو بالش
میگن این بالش که نه اونبالشت
میگه رفتم شکار کبک تیر زدم خوردتواون بالش
میگن اصلا بالشتو بی خیال باتشک جمله بساز
میگه رفتم شکار کبک تو شک بودم بزنم به این بالش یا به اون بالش

به یه نفر می گن با کیشمیش یه جمله بساز می گه من عموشم تو کیش می شی؟

به یکی می گویند با صداقت جمله بساز می گه داشتم با تلفن حرف می زدم ناگهان صدا قطع شد

به یه نفر می گن بانمونه جمله بساز
می گه :یکی ازقسمت های مهم بدنمون ...مونه!!!!!
 

به غضنفر میگن با اتوبوس جمله بساز میگه اتو بوس کردم لبم سوخت
 
به غضنفر میگن با فرشاد یه جمله بساز.

میگه: روح غضنفرشاد.!!!!
 
یه روز به غضنفر میگن یه جمله بگو که توش چای باشه.

میگه قوری .
 
به غضنفر میگن: با کوشش یه جمله بساز.

میگه: شلوار من کوشش؟

میگن: نه یعنی اینکه توش از کار و تلاش و کوشش استفاده شده باشه.

میگه: شلوار کار من کوشش؟؟؟!!!!
 
به غضنفر میگن: با کیبورد یه جمله بساز.

میگه: بازی ایران و آمریکا رو کی برد؟؟؟!!!
 
به قوچعلی میگن:

با شمشیر یه جمله بساز.

میگه:

فدات شم, شیر تو بخور!!!!!!
 
به غضنفر میگن با شیشه یه جمله بساز, میگه:

ساعت یک ربع به شیشه
 
یه روز به غضنفر میگن با هفته جمله بساز .

میگه :

ساعت یه ربع به هفته .
 
یک روز به غضنفر میگند: با - حیدر- جمله بساز .

میگه دیروز رفتم در خونه علی اینا هی در زدم هی در زدم ، آمما کسی در رو وا نکرد .
 
یک روز به غضنفر میگند با نخ و سوزن جمله بساز .
میگه :

این تیم ملی خوب بازی میکنه ، نخسوزن علی د ایی .

محمد جواد محسن زاده :: 84/2/4::  1:38 عصر

خیابان سرد و کوچه سردو بازار و دکان سرد است
همه دلها پر از درد وتمام چهره ها زرد و و زمان نامرد نامرد است
زمستان نیست برفی نیست بورانی نمیبینم ولی سرد است
چه چندش آور است دست رفیقان را چو میگیری عجب سرد است
سبوی ساقی دوران تهی از باده عشق و جوانی شد
دگر کام کسان هم خالی از مهر زبانی شد
نگاه چپ چپت هر دم نمایان میکند خشمت
سخن از عشق بس کن چون،شقایق هم پشیمان گشته از آدم گریزان شد
دهانهاشان همه باز و دندانها به سوهان،غضب سائیده و در راه نیش مهربانیها کنار صخره نفرت کمین کردند
من آهنگ سفر خواهم نمودن زین دنیای سرد دلتنگی


محمد جواد محسن زاده :: 84/2/4::  10:47 صبح

نام کوچکم «محمد جواد»، و آن نام دیگرم «محسن زاده» است که خوشبختانه "شرمسار تاریخ" نیست
در قم و در خانه فرهنگی درک زمان و مکان را آغاز کردم و هنوز گیج همان دواَم! جوانم ولی برخلاف بیشتر همسالانم کاری دارم و روزگاری.
کمی دانش این جعبه افسونگری که اکنون در مقابلش نشسته اید را آموخته ام و کمتر از آن، زمانی را به کنجکاوی در ادبیات عرب گذرانده ام و این حاصل بیست سال عمری است که به غلط "دانش" آموزی و "دانش"جویی خوانده اند آنرا.
چند سالی ست که از دلبستگی ام -برنامه نویسی- روزگار می گذرانم!
نامه، بهترین و عاشقانه ترین چیزی است که در عمرم دریافت کرده‌ام. با من با این آدرس در تماس باشید:
Mj.Mohsenzadeh@gmail.com


محمد جواد محسن زاده :: 83/12/17::  12:6 عصر

 

مدرسه ما : پایگاه جهنمی
خروج از مدرسه : فرار از آلکاتراس
دیدن مدیر از دور : شبهی در تاریکی
نمره بیست : افسانه آه
مدیر مدرسه : مرد 6 میلیون دلاری
شوخی با مدیر : بازی با مرگ
روز دادن کارنامه : حادثه در کندوان
امتحان : شاید وقتی دیگر
روزی که معلم به کلاس نمی آید : بوی خوش زندگی
اخراج از کلاس : یک بار برای همیشه

نمازخانه دبیرستادن : قطعه ای از بهشت
زنگ آخر : آرایشگاه زیبا
امحان پایان ترم : قلب ها برای که می تپد
پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو
راهی برای متقلبان : جیب بر ها به بهشت نمی روند
آنتن مدرسه : جاسوس سه جانبه
جای سیلی معلم : دایره سرخ
دبیر تربیتی : پاک باخته
صفر های پشت سر هم : برج مینو
اعتراض برای نمره : شلیک نهایی
حیاط مدرسه : پارک ژوراسیک
زنگ ورزش : المپیک در بازداشتگاه
شوراءدبیران : جنگ نفتکشها
ناظم : پلیس آهنی
کنکور : بالاتر از خطر
دیدن معلم از دور : سایه عقاب ها
نگاه معلم : بگذار زندگی کنم
دانشگاه : سرزمین آرزوها
خارج از مدرسه : آن سوی آتش
بحث با مدیر : فریاد زیر آب
شاگرد اول کلاس : پرنده کوچک خوشبختی
پای تخته : لبه تیغ
دیکتاتوری معلم : مزد ترس
منفی های پشت سر هم : گلوله های بی صدا
اولین دانش آموزی که معلم از او درس می پرسد : قربانی
وراجی سر کلاس : مجوز مرگ
آخر کلاس : بهشت پنهان
مبصر کلاس : افعی
بوی جوراب بچه ها : عطر گل یاس
دبیرام مدرسه ما : تبعیدی ها
اخراج از مدرسه : می خواهم زنده بمانم
سایه دبیر تربیتی : سایه شوگان
دفتر دبیران : خانه ارواح
نمره ده : شانس زندگی
اتاق ورزش : جزیره آدم خور ها
دستشویی : اطاق گاز
سال آخر دبیرستان : سال های بی قراری
ساختمان مدرسه : آسمان خراش جهنمی
اخراجی ها : بینوایان
رفتن به دانشگاه : هدف سخت
دفتر مدیر : کلبه وحشت
صاحبان نمره زیر ده : سربداران
کیف های دانش آموزان : محموله
ظرفیت نیمکت ها : دو نفر و نصفی
سوسک در کلاس : انفجار در اطاق عمل
کلاس خصوصی : وعده پنهان
زنگ ادبیات : نان و شعر
دفتر ناظم : محکمه عدالت
حالت دانش آموز هنگام پاسخ دادن : زرد قناری
دانش آموزان رشته ریاضی : سوته دلان
رفتار مشاور مدرسه با دانش آموزان : عاشقان


محمد جواد محسن زاده :: 83/12/17::  12:3 عصر

در حال حاضر یکی از معضلات جوامع بشری ، مسئله مصرف داروهای روانگردان ، مصنوعی و شیمیایی از جمله اکستسی (LSD (Ecstasy (‌معروف به اسید ) GHB و... در کنار سوء مصرف مواد مخدر، کوکائین و دیگر داورهای اعتیاد‌آور می باشد به گونه ای که در حال حاضر شیوع مصرف اینگونه مواد، تمامی اروپا ، آمریکای شمالی و شرق آسیا را تحت تاثیر قرار داده است . گستره آن نیز کشور ما را تهدید می کند چرا که اوضاع فعلی منطقه و کاهش ورود مواد طبیعی ( همچون مشتقات تریاک) زمینه مساعدی را فراهم ساخته تا بازار مصرف این قبیل داروهای اعتیاد آور ( که هم از نظر حمل و نقل و هم از نظر مصرف راحت تر هستند) فراهم شود. آخرین اطلاعات واصله حکایت از فعالیت ترکها، پاکستانیها ، کردها و چینی ها در تهیه و توزیع این مواد دارد . اضافه می نماید : بواسطه رواج بیش از حد این ماده در ترکیه (بالاخص استامبول ) احتمال ورود آن از مناطق غرب کشور بسیار بالاست .

برخی از انواع رایج این مواد عبارتند از :

1- اســتقبال از MDMA یا اکسـتسی « معروف به X یا سکس » توسط جوانان ( بالاخص کسانی که به پارتی های شبانه و مجلس رقص علاقمند هستند ) بسیار بالا ارزیابی شده است و از سویی افراد مبارزه کننده ( نیروی انتظامی و اطلاعاتی ) شناخت چندانی به این گونه مواد ندارند ضرورت توجه ویژه (بالاخص در بعد مقابله با آن ) بیش از پیش احساس می گردد ضمناً با توجه به انعکاس اخبار این قبیل مواد در رسانه های داخلی و خارجی ، ضرورت آموزشهای لازم در بعد پیشگیری در خصوص اینگونه مواد مخدر می باشد ولی می بایستی این امر بگونه ای صورت پذیرد که کنجکاوی جوانان و نوجوانان و گرایش به سمت آن را بدنبال نداشته است .

هر چند مطالعات صورت گرفته ثابت کرده که اکستسی تاثیری بر افزایش قدرت جنسی ندارد اما حالت امتناع شخص را از بین می برد لذا در نتیجه حالت قرص مذکور و سر و صدای ناشی از موزیک براحتی با یکدیگر رابطه جنسی برقرار کرده و لذا ممکن است این قبیل تبلیغات ، در گرایش جوانان بسوی آن اشتیاق ایجاد کند. احساس صمیمیت با دیگران ، افزایش حرارت بدن، احساس راحتی با خود و افزایش درخشندگی اشیاء و احتمال مرگ آنی ، از اثرات مصرف این ماده می باشد . قیمت هر قرص اکستسی ( با رنگها و آرمهای مختلف ) بین 5 تا 9 هزار تومان گزارش شده است .

2- مصرف LSD آثار سویی در بردارد و بعنوان قویترین ماده توهم زا تلقی می گردد اگر توسط هر فردی مورد مصرف واقع شود 12 تا 18 ساعت حالت نشئگی داشته واثرات آن تا سالها در فرد باقی می ماند . در حال حاضر بیشتر مصرف کنندگان در تهران از نظر سنی بین 15 تا 18 سال سن داشته و علت اینکه به شکل فراگیر مورد استفاده واقع نشده است :

الف: بواسطه گرانی ب - دسترسی مشکل به آن می باشد وگرنه داوطلبان زیادی وجود دارد که مایل به مصرف هستند . « ال . اس . دی » در اشکال مختلف مثل قرصهای بسیار کوچک ( معمولاً به رنگ نقره ای خاکستری ) کپسول ، پودر سفید رنگ ، مربع های ژلاتینی نازک و مایع صاف بدون رنگ و بو وجود دارد یکی دیگر از اشکال رایج « ال. اس.دی» کاغذهای مربع شکل آغشته به LSD « محلول در الکل است » که معمولاً در ابعاد 6 تا 7 میلیمتر (وگاه تا 12 میلیمتر ) و دارای تصاویر جالب ( مثل کبوتر ، توت فرنگی ، ستاره ، شخصیتهای کارتونی همچون پلنگ صورتی و ...) با رنگهای روشن وجذاب عرضه می شود . معمولاً تعداد زیادی از این کاغذها بهم متصل و از طریق خطهای برش ، که بر روی کاغذ ایجاد شده است قابل جدا کردن از یکدیگر می باشد . هر نقطه از این کاغذها « اصطلاحاً Paper» بین 20 تا 25 هزار تومان خرید و فروش می شود. البته قیمت آن در شکل قرص 10 تا 11 هزار تومان می باشد .

« ال. اس . دی » به صورت خوراکی مصرف می شود بعضی از افراد قرص یا پودر این ماده را روی حبه ای قند می گذارند و پس از اضافه کردن چند قطره آب وحل شدن « ال .اس .دی » آن را می خورند نمونه کاغذی آن ، زیر زبان قرار می گیرد . از آثار مصرف LSD می توان به تغیرات رفتاری یا روانی، اختلال ادراکی ، تحریک سیستم عصبی و ... اشاره نمود بگونه ای که دیده شده است در صورت مصرف LSD رنگها غنی تر به نظر می رسند و طرحها واضح می شود موسیقی عمق و هیجان بیشتری پیدا می کند بوها و مزه ها قویتر می شود و فرد احساس می کند بال در آورده و قادر به پرواز کردن می باشد برای همین شاهد سقوط مصرف کنندگان LSD از پنجره ساختمانهای بلند به کف خیابانها و مرگ ناخواسته آنها می باشیم چرا که فکر میکنند همچون پرندگان قادر به پرواز شده اند !

3- از دیگر مواد می توان به GHB ( گاما هیدروکسی بوکامات ) اشاره نمود که ماده جدیدی است که در دهه 80 و 90 خیلی متداول بوده و چون حالت بی حسی به مصرف کننده می دهد لذا مصرف آن افزایش یافته است اگر داخل با حل شود نمی توان آنرا تشخیص داد به همین خاطر در میهمانیها به دختران خورانیده می شود و پس از بی حسی و مدهوش شدن مورد سوء استفاده قرار می گیرند . مصرف GHB ممکن است منجر به مرگ شود.

4- در کنار موارد فوق الذکر هم اکنون شاهد ورود و خرید و فروش انواع آمپولهای اعتیاد آور می باشیم که در بازار تهران و برخی از شهرستانها با قیمت میانگین 1000 تا 2000 تومان خرید و فروش می شوند و قدرت ضد درد آنها تا 30 برابر بیشتر از مرفین گزارش شده و استفاده وریدی آنها توسط سرنگ مشترک بوسیله معتادین تزریقی پیدایش ایدز و هپاتیت و گسترش آن را در بر دارد . لازم بذکر است ماده اصلی اکثر این داروها بوپرونورفین می باشد که در حال حاضر در ایران نیز تولید و تحت نظارت معاونت دارو و درمان بوده و به کلینیک های ترک اعتیاد نیز تحویل و در امر درمان معتادین مورد استفاده قرار می گیرد ولی خرید و فروش و ورود آن بجز موارد پزشکی غیر قانونی تلقی می گردد . این آمپول با اسامی تجاری گوناگون که برخی از آنها در زیر آورده شده بصورت غیر قانونی وارد کشورشده و توسط معتادین مورداستفاده قرار می گیرد

ردیف نام تجاری کشور تولید کننده شکل دارویی
1 تمجیزک Temgesic پاکستان آمپول 1 میلی لیتری حاوی 3/0 میلیگرم بوپرنورفین
2 دورجیک Dorgesic پاکستان آمپول 1 میلی لیتری حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین
3 جیسنور Gesnor پاکستان آمپول 1 میلی لیتر حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین
4 پرینور Prenor پاکستان آمپول 1 میلی لیتر حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین
5 دورفین Dorfene پاکستان آمپول 1 میلی لیتر حاوی 324/0 میلی گرم بوپرنورفین
6 تاید جیزیک Tidigesic هندوستان آمپول 2 میلی لیتر حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین
7 بیوپری جیسک Bupregesic پاکستان آمپول 1 میلی لیتر حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین
8 بیوپرون Buepron پاکستان آمپول 1 میلی لیتر حاوی 3/0 میلی گرم بوپرنورفین


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

24410

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
یادداشت های من
::وضعیت من در یاهو::
::اشتراک::